به گزارش مشرق، عباس عبدی، از نظریهپردازان اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه شرق گفت: برداشت من این است که این انتخابات بنبست اصلاحطلبی به معنای گذشته آن را نشان داد. این بدان معنی نیست که اصلاحات از اول غلط بوده، خیر. از ۷۶ تا ۸۴ کارکرد خودش را داشت و دوره خوبی هم بود. اما بعد از آن به دلیل انحرافاتی که رخ داد یا ناتوانی در تطبیق با شرایط نتوانست خودش را نجات دهد. هم ۸۴ و هم ۸۸ اینها شکست کامل برای راهبرد اصلاحات بود.
وی افزود: ۹۲ و ۹۶ هم برای اصلاحات موقعیتهایی اجارهای بود و در چارچوب راهبرد اصلی اصلاحات نبود. در ۱۴۰۰ دیگر کامل به بنبست رسیده و در مجلس قبل سال ۱۳۹۸ هم این بنبست آشکار بود.
عبدی ادامه داد: اینکه چگونه از این وضعیت بیرون میآیند، جزئیاتش را نمیدانم. تصور نمیکنم کسی دیگر هم بتواند دقیق پیشبینی کند. آنچه در عمل رخ خواهد داد یک کوشش دستهجمعی برای برونرفت از وضعیتی است که هیچکس از آن راضی نیست. حتی افراد درون سیستم.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه گفت: اینکه سال ۱۴۰۰ هم اصلاحطلبان از این طرف بام افتادند، شاید درست باشد، اما مردم با آنها همراهی نکردند. آرای اصلاحطلبان در تهران فاجعهبار است. عدم شرکت نیز اساسا تحت تأثیر بیانیه مهندس موسوی نبود. مردم مدتها تصمیمی را گرفته بودند و تغییر چندانی هم در آستانه انتخابات نکردند.
عبدی در بخش دیگری از این مصاحبه گفت:به نظر من پس از ۸۸ هاشمی باید نقش کاتالیزور را برعهده میگرفت اما هاشمی هم هیچ وقت نخواست این کار را انجام بدهد؛ یعنی بین منتقدان و حکومت نقش کاتالیزور را بازی کند. حالا شاید حکومت هم راه نمیداد اما او هم کوچکترین تلاشی برای ایفای این نقش نکرد. همیشه بهترین حالت در شرایط بحرانی و انسدادی وجود یک نیروی کاتالیزور است که ایجاد تفاهم کند. خب این مسئله باید در آینده هم وجود داشته باشد و به نظر من در جامعه ایران هماکنون هم به صورت بالقوه وجود دارد و در شرایط بحرانی میتواند به فعلیت دربیاید و حلقه وصلی برای حکومت و منتقدان آن باشد.
عبدی افزود:چون اصلاحطلبان خودشان را در نقش منتقد و گروه مخالف قرار داده بودند، طبیعتا نمیتوانستند نقش کاتالیزور را ایفا کنند. به لحاظ سیاسی اصلاحطلبان خودشان یک طرف معادله هستند. نقش کاتالیزور را شاید همانطور که گفتم هاشمی در دوره بعد از ۸۸ میتوانست بازی کند اما او هم ترجیح داد یک طرف ماجرا باشد؛ اما فکر میکنم جریان اجتماعی دارد به سمتی میرود که خواهناخواه نیروی کاتالیزور شکل خواهد گرفت و این نیرو هم ترکیبی است از اصلاحطلبان و اصولگرایان. بخشهایی از اینها چنین قابلیتی دارند که در شرایط پیچیده بین منتقدان و حکومت نوعی وحدت ایجاد کنند؛ اما اینها تحلیلی است. هیچ دلیلی نداریم که بگوییم قطعا و لابد چنین خواهد شد. ممکن است مسیر و حوادثی رخ دهد که همه این معادلات را به هم بزند؛ اما بهعنوان تحلیلگر به نظرم این ظرفیتها وجود دارد و کاری که میشود کرد کمککردن به شکلگیری این ظرفیتها است. باید امید را احیا کنیم و امیدوار هم هستیم و میکوشیم نکات مثبت بالقوه به فعلیت تبدیل شود.
لازم به ذکر است که زمانی عباس عبدی نقل به مضمون می گفت، حسن روحانی محصول شکاف میان اصلاح طلبان و حاکمیت است و پر کردن این شکاف از سوی روحانی یعنی بلاموضوع کردن خودش. عباس عبدی اما این روزها از یک نیروی کاتالیزور می گوید آنهم در شرایطی که هم روحانی شرایط را برای اصلاح طلبان سخت کرده و هم اصلاح طلبان به عنوان موتلف دولت روحانی در پایین ترین سطح سرمایه اجتماعی خود قرار دارند. عباس عبدی چه پاسخی در خصوص این پرسش دارند که دوباره ائتلاف راهبردی اصلاحات – اعتدال در پیش است، یا چیزی شبیه تز سعید حجاریان مبنی بر «جبهه رقیق- فرماندهی قوی؟».